۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

مد ل جدید سوسیالیستی


تئوری پردازان بنیان گذارسوسیالیزم علمی می پنداشتند که سوسیالیزم ابتدا درکشورهای صنعتی بسیارنیرومند ( انگستان ،آلمان ،ایالات متحده ) توسط خواهد یافت وسپس درمجموع سیاره گسترده میشود .این پیش گویی ناشی ازخواست وخیال نبود ،چون درهمه این ملتهاعناصرمادی (تولید بالا ،تمرکز مالکیت )ودیگرعوامل اجتماعی (جنبش کارگری) میتوانستند به عنوان محرک دگرگونی جامعه تاثیربگزارند وجود داشتند .درست است که انگلس درمقدمه چاب روسی مانیفست کمونیست این امکان رابررسی کرد که روسیه نخستین کشورسوسیالیستی خواهد بود ،امابه آن درین مقیاس اهمیت نداد که «انقلاب روسیه نشانۀ انقلاب پرولتری درغرب خواهد بود » توسعه امپریالیستی قدرت های غربی بخش مهمی ازکشمکش ها رابه سرمایه داری پیرامونی که طبقه کارفرمایان درآن بسیار ضعیف اند ، منتقل کرده است . فکرلنین ، این مرحله ازرشد اقتصادی راتفسیر وبه تبع آن از این تز دفاع کرد که« زنجیره درحلقه بسیارضعیف می گسله » ، انقلاب روسیه ورویدادهای مهم درچین وجنوب شرقی آسیا پس ازجنگ دوم جهانی ، مبارزات برای آزادی درآفریقا ،انقلاب کوبا ، تجربه های سوسیالیزم درآمریکای لاتین ، پیروزی ساندیتم در نیکاراگوا درعمل این پیش روی سوسیالیزم درحلقه های بسیار ضعیف زنجیرۀ سرمایه داری را تائید می کنند . هرچند برخی شرایط درین کشورهابرای اجرای سوسیالیزم مساعد بود ( مانند وسعت کشمکش های اجتماعی ، قدرت ضعیف طبقه های فرمانروا ) . امادر همان حال رشد اقتصادی وسیاسی درآنها کاملآ نامساعد بود .ازاین رو دربسیاری موارد .سوسیالیزم ناگزیر بود ، دریک روند ، وظیفه صنعتی شدن کشور ،بر آوردن ابتدایی ترین نیاز ها «غذا ، مسکن ، صحت ،زیستگاه »ودفاع دربرابر قدرت مندترین نیروها ی نظامی رابرعهده گیرد . تحکیم توسعه مدل استا لینی دراتحادشوروی نباید مستقل ازواقعیت اقتصادی ،سیاسی واجتماعی که درلوای آن سوسیالیزم درمجموع این کشور رشد یافته است ، درنظرگرفته شود . متاسفانه ،این سوسیالیزم درعمل به عنوان مدل هژمونیک به همه تجربه های سوسیالیزم موجود منتقل شده است . انعطاف ناپزیری اقتصای وسیاسی این مدل مانع از درک دگرگونی ها گردید و مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید را هنگامی که بحران پدیدار شد ،به خطر افکند . بدیهی است که سرمایه داری ازجمله در کشورهای «مرکز » شاهد بحران عمیق است که مخصوصاً بابروز پدیده های پیرامونی کردن فراینده به تودۀ مردم وتخریب محیط زیست ونفررایی فاشیم به نفطه فاجعه بار رسیده است .سرمایه داری مرکز برای سرمایه داری پیرامون ارمغانی جزغارت وتصاحب منابع ترمیم ناپزیر و سازمان دهی جامعه های منقسم به اقلیتی که در جهان اول واکثریتی کهدرجهان چهارم زندگی میکنند . نداشته است . تاکنون نتیجه احیای سرمایه داری دراروپای شرقی جز سقوط سر گیجه آور تولید ،بی کاری ، فقر واز دست دادن دست آورد های مهم اجتماعی نبوده است . اگرسرمایه داری با وجود تضاد ها یش به عنوان مدل مسلط محفوط مانده بی هیچ گفتگو نتیجه فقدان سوسیالیزم واقعی است که دریک مدل توسعه اقتصادی ،عدالت اجتماعی ، رابطه هم آهنگ با محیط زیست و آزادی را فراهم آورد . تجربه های حاصله در طول تاریخ به ما امکان می دهد که به برخی نتیجه گیری های مهم برای آنیده سوسیا لیزم راه یابیم . سوسیالیزم نمی تواند براساس رابطۀ ملکیت مبهم ومجرد میان زخمتکشان وسایل تولید ساخته شود . درسوسیالیزم زحمتکشان مالکان وسایل تولید ند ، واین مالکیت باید به طور کامل وقطعتی از راه برتری دادن به شکل های تعاونی به اجرا درآید . اگراین مستقیم در کشور های اروپای شرقی وجود داشت ، هرگز احیای سرمایه داری نمی توانست پیش رفت کنند . مالکیت سوسیالیستی با وجود بازار ثروت ها وخدمات ناسازگار نیست . درسوسیالیزم بخش های در اقتصاد از شادی به کار خودادامه می دهند و بخش های که در اقتصاد بازار عمل کنند ،باید به روشنی مشخص گردد . تنها چند بخش اساسی می توانند در خارج از بازارکسترش یابند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر