۱۳۸۸ فروردین ۴, سه‌شنبه

سکوت بشکن! احد همنورد از آلمان



همه بیاد داریم،
آن رزم آوران دلیروشجاع،
دراینجا وآنجا،
درپارک ها وخیابا نها،
که نعره های حق وعدالت خواهی را،
بگوش فرد فرد
ما که حق مظلوم را،
ازظالم می ستانیدیم!
آری! مارزمندگان زمانیم
وگلوها پاره شدند ازفریاد ها و«شعار» ها!
ما پیکارجویان راستین و برحقیم،
همان پیکار جویان که:
چون یک تن ویک جسم ،
و بااراده و ایمان،
دشنه های خونین ظلم وبیداد را،
جور وستم استبداد را،
بخاطر تامین عدالت،
برابری وبرادری،
آزادی ودموکراسی،
باعزم خویش،
با رزم خویش،
ازپیکر بی جان مام وطن،
باسینه های فراخ
دور سازیم
وما سپاهیان راستین ایم،
ما «گل های سرسبد» حزب خونین تنیم!
اما دریغا که دراین پیکار ما،
عده یی خوار وذلیل شدند،
وشماری به خزائن مادی ومعنوی،
قرین شدند،
مالک خا نه«دالر» و « کلدار« و
زمین»شدند»
اما دریغا وصد حیف که،
آنهمه وقف ویثار ما،
آنهمه گورهای خونین ما،
بی بدلیل شدند!
بلی!
حرف من وسخن من،
به آدرس نا سپاسان حزب است!
ما دامیکه دراوج شهرت وقدرت،
با دشمن دیرینه،
با گذشتهءپیشینه،
با قسم خوردگان به «قرآن»!
بایک مشت افراد بی خرد وبی وجدان،
دزدیدن، قاپیدن
وآشکارا «عهد وپیمان» شکستند
این خاموشان لب ودهن دوخته
وسرمهء زمان آزموده،
گوئی «آب از جاتکان نخورد»
به سکوت خویش پابند،
تابه آخرین دم!
و اما ای سپاهی رزم وپیکار!
ای سرباز دلیر وبا وفا!
بگو با بانگ رسا
ازقصه هایت، ازحرف هیت
ولی راست بگو،
بی کم وکاست بگو
چونکه زمان میگذزد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر