۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبه

سلیمان کبیر نوری


مانور های دیپلوماتیک و استخباراتی پاکستان در قبال افغانستان

سلیمان کبیر نوری

انکشافات نا مساعد ووضع رقتبار وطن عزیزمان افغانستان هر افغان صدیق ووطنپرست و با احساس را به سر نوشت و آینده مردم ووطنش نگران ساخته به تعمق و تفکر وامیدارد ، تا منشأ پیدایش و حوادث را در مقاطع مختلف جستجو کرد که من یکی از آن دلایل عمده را دردست درازی های بیگانه گان و بخصوص همسایه ها میدانم، چنانچه همه شاهد اند که در جریان سه دهه جنگ و بخصوص بعد از حضور بالفعل حاکمیت مجاهدین در کشور، شدید ترین جنگ و درگیری ها میان تنظیم ها آغاز گردیده وحدود چهار سال دوام کرد که در نتیجه همه سرمایه های مادی، معـنوی وفرهنگی نابود شد و هزاران تن از آهالی ملکی بی دفاع به آتش وخاک وخون کشانیده شدند.

از آنجا که در جریان جنگ ها میان گروپ های مجاهدین ، جنرالان اردو واستخبارات پاکستان" آی.اس.آی." بخاطر براندازی و شعله ورنگهداشتن آتش جنگ ها ، نقش عمده ای را ایفا مینمودند. ایشان ، آشکارا و مستقیما" در تعمیل توطئه های پنهانی نقش داشته و همچنان از مهره هایی که در پست هایی مهم دولتی در حکومت دولت اسلامی افغانستان جابجا شده بودند، استفاده مینمودند. طوریکه اقای عبدالجبار ثابت لوی حٌارنوال افغانستان، طی سخنرانی در یکی از محافل در لندن، بصورت غیر مستقیم، آقای عبدالرحیم وردک وزیر دفاع فعلی افغانستان را یکی از موءظفین تخریب کاری دستگاه های تولید برق نغلو و ماهیپر(ولی از جانب دولت افغانستان این طرح بموقع آن خنثی گردیده بود )، دانست که به قول آقای " ثابت " دستور تخریب آنرا استخبارات "پاکستان " آی.اس.آی". داده بود، معرفی نموده اند.

در شرایط کنونی که اسلام آباد بصورت بیشرمانه اعتراف و اظهار میدارد که: مهره هایش را درداخل حکومت فعلی آقای کرزی دارد، یکبار دیگر به گفته آقای" ثابت" مهر تائید میگذارد، اگر چه این گونه اعترافات یکی از ژست های دیپلوماتیک اسلام آباد بــــوده و من فکر میکنم که بیان چنین اعترافات بخشی از فشار های دیپلوماتیک مبنی بر تظاهر نیرومندی، بمنظورحصول منافع پاکستان بر قضایای افغانستان چیزی دیگری تعبیر شده نمیتواند.

اما دولت پاکستان همانطوریکه به اصطلاح یکی ازمتحدین امریــــــــکا برضد تروریزم محسوب گردیده، با انسیاتیف و مانورهای دیپلوماتیک، توانسته متـــحد ین خود را بفریبد و خود را از جملهء متحدین فعـــال در عرصهء مبارزه بر ضد تروریزم جا دهد و بدون شک جابجایی حدود 83 هـزار از نیرو های نظامی اردوی پاکستان در مرزمیان دوکشور( افغانستان – پاکستان ) بخاطر جلوگیری از نفوذ تروریست های القاعده و طالبان به داخل خاک افغانستان، جزء ازمانورهای دیپلوماتیک پاکستان محسوب میگردد. هرآنگاهی که اتهامات بر علیه پاکستان بخاطر حمایت ازتروریزم بــــــیشترمیشود، اسلام آباد با یک حرکت ومانورفریبنده (( آغاز عملیات در سرحدات شمالی، حــــمله بــه گـــروپ هـــــــای مظنون تروریستی، دستگیری تعداد از افراد ( رهبری) طالبان و القاعده ...)) همه سروصدا ها را خاموش ساخــــــته که با چنین سیاست دوگانه نه تنها به اقناع هم پیمانان « مبارزه بر ضد ترریزم» پرداخته، بل حکومت آقای کرزی را به بی کفایتی وناتوانی متهم میسازد.

متأ سفانه حامیان پاکستان پیوسته به تقدیس و عملکرد پاکستان مهر تائید گذاشته و افغانستان را از عینک پاکستان مینگرند، در حالیکه پاکستان با سیاست دوگانهء خود از یک جانب تروریست ها وجنگجویان را پشتیبانی و کمک نموده بداخل خاک افغانستان میفرستد و از طرف دیگر خود را درجملهء بحبوحهُ کشور های متعهد بر ضد تروریزم جا زده و هر آن میتواند فعالیت های دیپلوماتیک افغانی را کمرنگ، بی ثمر و خنثی بســــازد کـــه ایـــن خــــــود مظهرمانورهای دیپلوماتیک مؤفق و زیرکانهء پاکستان در قبال مسایل افغانستان محسوب میگردد.در حالیکه اینگونه دپلوماسی پاکستان بمثابهء یک دپلوماسی ماکیاولستی(*) بوده و با پیشبرد چنین دیپلوماسی تخطی روشن از کلیه کنوانسیونها، نورمها و قواعد پذیرفته شدهء بین المللی(حقوق بین الدول، حقوق بشر،حسن همجواری و همسایگی نیک ...) بوده و به حیث یک کشور اسلامی نورمهای اسلامی و اخلاقی را نیز پامال نموده و مینماید.همسو وهم آهنگ با فعالیت های دیپلوماتیک سری وآشـــــــکار پاکستان، استخبارات آن کشور نیز توانسته است طی سالهای متمادی در بین تنظیم های مجاهدین، مؤفقانه کار نموده و صد ها تن از ایـــشان را بـــــرای تعمیل ودست یابی به اهداف جاسوسی خود استخدام نماید.

بدون شک مهره های که در داخل حکومت اسلامی افغانستان پـــــــست های مهمی را احراز نموده اند، اوشان منافع پاکستان را با لاتر از منافع ملی افغانســتان پنداشته، و هر آنگاه مطابق دستور سرویس جاسوسی پاکستان نقش فعا لــــی را در بروز و ایجاد چالشها، اختلافات وجنگ های تنظیمی ودر نتیجه ویرانـــی وطن عزیزمان افغانستان ایفا نموده اند. این تعداد افرادی از مجاهــد ین بــــــعد از سپری نمودن حدود 14 سال در پاکستان، خود را به اصطلاح منت گذار پاکستـــان میدانند وبا علاقمندی در خدمتگذاری به ادارهء پاکستان قرار میگیرند. ولی آنها نمیدانند و یانمیخواهند بدانند که یکی ازعامل اصلی بر بادی سر زمین افغانستان ، پا کـــستان بوده است که به اثر توطـئه و دسیسه استعمار انگلیس از بطن کشور هند بوجود آمد و برای افغانستان و هندوستان به زخم ناسور تبدیل گردیده است. بر علاوه این تعداد افراد شاید برخــورد حکومت و پولیس پا کستان را با پناه جویان افغان کاملا" فراموش کرده اند که اکنــون پای بند « منتباری» پاکستان میباشند. این چهره ها که اکنون پکول، لنگی و پیراهن وتنبان را به دریشی و نکتایی تبدیل کرده اند، بی تردید با حضـور نیروهای ائتلاف، ناتو وایساف درافغانستان، اکثریت ایشان بدستور با داران و یـــا ابتکار خودی تغییر لباس داده اند.

به هر رنگی که خواهی جامه میپوش

من از طرز خرامت میشنا ســـــــــــم

قبل ازینکه در مورد یکی از مانورهای سرویس جاسوسی پاکستان بطور مستدل بنگارم، لازم پنداشته میشود تا برگردیم بصورت فشرده ومختصر به پیشینهء موضوع مورد نظر.

دولت پادشاهی بریتانیای کبیراز سالیان متمادی سفارتی داشت در شهر کابل واقع حصهء دوم کارته پروان که ساحه وسیعی را احتوامیکرد. درمطابقت بـــــه مواد حقوق بین الدول، در رابطه با ملکیت های کشور های متحابه در ممالک یکدیگر، هر قرار دادی با گذشت 80 سال از اعتبار ساقط گردیده و اعتبار حقوقـــــی خود را از دست میدهد.

براساس پروتوکول منعقده سال 1973میلادی فی مابین جمهوری اسـلامی پاکستان و دولت شاهی بریتانیا که به امضاء رسیده بود، یاد داشت تفاهمی عنوانی وزارت امور خارجه دولت پاد شاهی افغانستان گسیل ونگاشته اند:( ازینکه متن اصلی دقیق در حافظه ام نیست به بیان محتوای آن اکتفا مینمایم):

ـ [[ دولت شاهی بریتانیای کبیر اموال منقول وغیر منقول سفارت بریتانیا ی کبیر مقیم کابل را(که شامل اموال منقول و غیر منقول سفارت هند برتانوی مقیم کابل نیز میشد ) را به حکومت اسلامی پاکستان واگذار میشود.]]

ـ به جواب یادداشت فوق الذکر دولت شاهی بریتانیا، وزارت امور خارجه دولت پاد شاهی افغانستان طی یاداشتی، چنین نگاشته است:

ـ [[ واگذاری اموال منقول وغیر منقول سفارت دولت شاهی بریتانیا مقیم کابل به جانب دولت اسلامی پاکستان، بدون موافقهُ جانب افغانی میسر شده نمیتواند.]]

ـ جانب بریتانیا نیز به جواب یادداشت وزارت امور خارجه دولت شاهی افغانستان پرداخته و نگاشته اند که : ما به نقاط نظر جانب دولت شاهی افغانستان مندرج در یادداشت ایشان احترام میگذاریم.

قابل تذکر میدانم که در جمع اموال منقول سفارت هند برتانوی، چوکـــــــی امیر عبدالرحمن خان که نهایت ظریفانه با طلا و صدف مزین گردیده بود، نیزدر سفارت بریتانیا موجود بود.

در زمان ریاست جمهوری آقای پروفیسور برهان الدین ربانی و همزمان صدارت آقای گلبدین حکمتیار، نامهء بازهم ازجانب کمیشنری عالی دولت شاهی بریتانیا مقیم اسلام آباد در مورد واگذاری ملکیت هـــای منـقول وغیر منـقول سـفارت هند بریتانوی، به جانب پاکستان، به وزارت امور خارجه دولت اسلامی افغانســــــــتان مواصلت ورزید که در همین زمان با حصول آن، نامه های تائیدی به امضا هــــای آقایان پروفیسور برهان الدین ربانی رئیـــس جمـــهور و انجیــــنیر گلبدین حکمتیار نخست وزیر اسبق، عنوانی وزارت امور خارجه ارسال شد.

مدیریت چهارم سیاسی منطقوی وزارت امور خارجه که در آن زمـان مسئولیت پیشبرد امور کشور های اروپا یی را عهده دار بــود، با در نظر داشت مــــبرمیت وحساسیت موضوع و موجودیت یادداشت های تفاهمی فی مابین دولــــت شاهی افغانستان و دولت شاهی بریتانیا در سال 1973میلادی داخل اقدام شد ومقامات وزارت امور خارجه را آگاه ومتقاعد به آن ساخت تا از واگـذاری ملکــیت هـــای منقول وغیر منقول سفارت بریتانیا مقیم کابل به جانب پاکستان، جلوگیری بعمـل آورده و عدم موافقه خود را ابراز بدارند.

نمایندهء مدیریت چهارم سیاسی ـ منطقوی طی صحبتی که با آقای جنـرال فهیم ، که درآن زمان سمت ریاست امنیت را عهده دار بودند، در زمینه از موضع مدیریــــت چهارم سیاسی و موجودیت اسناد و مدارک در رابطه، دفاع کرده و در مقابل آقـــای جنرال فهیم نه تنها جانب داری خویش را از تصمیم مدیریت چهارم سیاسی مبنی بر عدم واگذاری ملکیت های ذکر شده اعلام کردند، بلکه تذکار دادند که « شما به همین موضع تان ایستاده باشید، ما هم از شما دفاع میکنیم و فکر کنید که پشت تان به کوه است» .

بار دیگر دوکتور نجیب الله لفرانی وزیر دولت در امور خارجه یکجا بـــــا نمایندهُ مدیریت چهارم سیاسی ـ منطقوی طی ملاقاتی با آقای پروفیسور بر هان الدین ربانی رئیس جمهور سابق دولت اسلامی افغانستان در رابطه به موضوع ،از موجودیت اسناد یاد داشت های تفاهمی متذکر شد که بعد از ارائیـه دلایل مقنع ومستند نمایندهء مدیر یت چهارم سیاسی، آقای برهان الدین ربانی بـا پیشنهاد مدیریت چهارم سیاسی ابراز موافقه نمودند.

مدیریت چهارم سیاسی و منطقوی ذریعهء یادداشتی که کاپی جوابیه یادداشـــت کمیشنری عالی دولت شاهی بریتانیادر سال 1973 مبنی براینکه « آن کشور بــــه نقاط نظر جانب افغانی احترام میگذارد» را در ضمیمه، به کمیشنری عالی دولت شاهی بریتانیا مقیم اسلام آباد گسیل داشت. اما جانب بریتانیا هیچگونه واکنش وپاسخی به جواب یاد داشت جانب افغانی ارائه نکردند.

بعدا" یادداشت کمیشنری عالی دولت بریتانیا مقیم اسلام آباد عنوا نی وزارت امور خارجه افغانستان با محتوای ذیل واصل گردید:« دولت شـــاهـــــــی بریتانیا مصمم است تا سفارت خویش در کابل را مسدود ساخته و آقای نیــــکولاس بارینگتون کمشنرعالی دولت شاهی بریتانیا مقیم اسلام آباد، مسئولیت اتباع بریتانیــــا را در افغانستان بصورت غیر مستقیم از طریق کمیشنری عالی دولت شاهی بریتانیا مقیم اسلام آباد عهده دار خواهند بود.

حالا لازم است در مورد شخص کمیشنرعالی دولت شاهی بریتانیـــــا مقیم اسلام آباد کمی معلومات ارائه گردد.

«موصوف پژوهشگر ودیپلومات تیزهوشـــی درامورکشور های افغانستان بود. او میدانست که در کابل کدام ملا در کدام محله تعویض دندان دردی. زمانیکه دولت مجاهدین به خواسته های غرب گوش نداده وبرنامه های خود شانرا در اولیت قرار دادند ، گفته میشد که مسئولیت مســــــتقیم ایجاد و پیشبرد پروژهء طالبان در پاکستان به عهدهء نیکولاس بارینگتون گذاشته شد.»

یاد داشت کمیشنری عالی دولت شاهی بریتانیا که هدف آن جز اعمال فشاردیپلوماتیک بر دولت اسلامی افغانستان، چیزی دیگری تعبیر شده نمیتوانست، بنا وزارت امور خارجه یاد داشت جوابیه را به وزارت خارجه بریتانیا ارسال داشته و عدم موافقه خویش را در زمینه مسدود نمودن سفارت بریتانیا در کابل ابراز داشت. چنین به نظر میرسد که این حرکت دیپلوماتیک بریتانیــــــا بخشی از فعالیت های دیپلوماتیک پاکستان بوده است.

پروژهء ایجاد پاکستان از پیکرهُ هندوستان بزرگ و افغانستان در سال1947م یک امر تصادفی نه بوده بلکه در عقب پرده اهداف خاص دراز مدت نـــــهفته بود. توجه به خاطر ایجاد کشوری بنام پاکستان در سالهای 1950 میلادی بخاطر اهداف جیو استراتیژیــــــک در دستور کار ایا لا ت متحده امریکا و انگلستان قرار داشت(درزمان ریاست جمهوری ایزن هاور). پاکستان از بدو تأسیس تا امروز نقش های مغرضانه را در سیاست های منطقوی ایفانموده است. بالخصوص سیاست ویرانگرانه پاکستان در ارتباط به افغانستان در طول تاریخ موجودیت اش به همگان آشکار گردیده که این مانور های دپلوماتیک اکثرأ به ضرر افغانستان و به نفع پاکستان منتج گردیده است..

پاکستان و ما نورهای استخباراتی آن در افغانستان:

زمانیکه تلاش های رسمی و دیپلوماتیک پاکستان برای تصاحب ملکیت های منقول وغیر منقول سفارت بریتانیا به نتیجهُ مطلوب نرسید، پاکستان به توظیف یکی از دوستان و یا مهره های خویش در داخل وزارت امور خارجه افغانستان ، بخاطر به منصهُ اجرا قرار دادن این مأمول متوصل شد که بصورت فشرده ومختصر آنرا مینگارم:

روز هایی بود که شهر کابل در عصیان راکت های طرفداران گلبدین حکمتیار به منظور اخذ مقام ریاست جمهوری و بدست اوردن " ارگ " میسوخت و شهروندان مظلوم و بی دفاع شهرکابل را در آتش هوس خویش بریان میکرد. ولی یکروزکه کوچه ها وبازار های کابل خاموش وفاقد رهگذران بود، اکثریت قاطع مؤسسات دولتی تعطیل بودند ولـــــی نیروهای امنیتی فعال ودر وزارت امور خارجه همچنان کار جریان داشت.

به دفاتر اطلاع دادند کــــــــــه « گلبدین ساعت 10:30 پیش از چاشت راکت باران را از وزارت خارجه آغــــاز میـــــــکند». اطلاعیه دقیق بود . راکت باران آغاز شـــــد و مـــا در دهــلیز دفتر که آنرامصون احساس میکردیم با سایرهمکاران به انتظار دور شدن اصــــابت راکــــت هـــا از وزارت خارجه و ارگ ریاست جمهوری بودیم. بعد از نیم ساعت، فیر راکت هــــــا به سائر مناطق مسکونی شهر کابل تغیر ونشانه گرفته شد.

با دور شدن صدای انفجارات به دفتر رفته مصروف کار شدم . حوالی ساعت 12 ظهربود که زنگ تیلفون دفتر بصدا آمد. گوشی را برداشتم ، هم خطاب بامن سرپرست وزارت امور خارجه آقای عبدالستار مراد مدیر مدیریت اول سیاسی ومنطقوی بودند.( ازینکه آقای دوکتور نجیب الله لفرانی در سفر بودند، کفالت وزارت امور خارجه را در طول مدت غیابت به عهدهء آقای عبدالستار مراد گذاشته بودند). موصوف طی صحبت تلفونی برایم گفت: یکبار دوسیهء ملکیت های سفــــارت بریتانیا را با خود گرفته نزد من بیاورید.

چنین اسناد که زیاد محرم بودند در جای مصون، قفل شده، نگهداری میشد. دوسیه را برداشته پائین به زیر زمینی رفتم ، زیرا که وی از ترس راکت ها یک اطاق کوچک را درتهکوی( زیر زمینی) وزارت برای خود اختـصاص داده و دفتر کار تعین کرده بود. داخل دفتر مؤقت وی شدم، دیدم که یک نفر دیگر که من ایشانرا نمی شناختم با وی نشسته است. من دوسیه مورد نظر را برایش دادم. او گفت :« ما امروز سفارت انگلستان را بــه جانب پا کستان تسلیم میکنیم».

با شنیدن این جمله حالتم برهم خورد و پرسیدم ، آقای مراد چرا این کار را میکنید؟ مگر قرار چنین بود که این کار را انجام ندهیم. او مرا مخاطب قرار داده چنین گفت: چرا رنگت سرخ و زرد شده؟ نمیدانی که برادران پاکستانی ما ، مارا طی 14 سال چقدر کمک کردند. دوسیه را بگذار و دیگر حرفی با خودت ندارم. دوسیه را گذاشتم و از دفتر وی بیرون رفتم.

به دفتر خود آمدم حالم دگر گون شده بود. وقتی داخل دفتر شدم بالای کوچ نشستم . یکی از همکارانم آقای شمشیر نازیانی که قبلا" شارژد افیر افغانستان در اتریش و روم بود، متوجه حالت من شده پرسید: چرا چه شده؟ حالت خوب نیست ، مریض هستی؟ گفتم نه مریض نیستم .جریان موضوع و صحبتم را با آقای عبدالستار مراد با او در میان گذاشتم . حالت اقای شمشیر نازیانی نیز بشد ت برهم خورد. بدون اینکه حرفی بمیان آورد با مشت های گره کرده به سویم نگاه میکرد وسرش را میجنباند. من نگاه اورا میخواندم و میدیدم که فقط با نگاه های خویش با من احساس همدردی میکند.

بطرف کلکین رفتم وبه سیمای شهر نگاه میکردم که از هر طرف صـــــدای انفجار شنیده میشد، به هر طرف که میدیدی شعله های آتش فروزان بود و هستــــی شهر زیبای کابل باستان را به نیستی میکشانید. دود و خاکستر فضای شهر را انباشته بود. در چنین شرایطی هر انسان با احساس در مورد این تـراژیـدی، وحشت و جنایت انسان های بی مسئولیت که به خاطر برآورده شدن اهداف و خد مت به دشمنان میهن به چنین اعمال ناروا وضد انسانی دست می زنــند فکر میکرد. ولی من به دوسیه فکر میکردم. حدود یک ماه ازین رویداد گذشته بود کـــه سفارت بریتانیا بخاطر رهایی چند تن از اتباع خویش از دست گروپ های رقیـــــــب تنظیم ها، دعوتی را در سفارت بریتانیا سازماندهی کرده بود و از وزیر دولت در امور خارجه نیز بخاطر اشتراک درین محفل دعوت بعمل آورده بودند. آقای لفرایی از اینجانب تقاضا کرد که در دعوت شام از جانب وزارت امور خارجه اشتراک نمایم.

حوالی ساعت 6 شام که دونفر از ریاست تشریفات مرا همراهی میکردنـد ، رهسپار سفارت بریتانیا شدیم. در راه از خود سوال میکردم که به همان سفارت قبلی خواهم رفت؟ بلی به همان سفارت قبلی رسیدیم ( واقع حصهء دوم کارتـه پروان) . مقابل دروازه سفارت از موتر پائین شده وداخل سفارت گردیدم. اتفاقأ با داخل شدن به سفارت، آقای طارق عزیز سفیر پاکستان مقیم کابل را دیدم که بیدرنگ یاد دوسیهء ملکیت های کشور بریتانیا را در ذهنم تداعی کرد.

بعدا فهمیدم که آقای محترم عبدالستارمراد وظیفهء خودرا به وجه احسن انجام داده و در آن روز های خونین، سفارت را به پاکستان تسلیم نموده بود. تعمیریکه دعوت درآن سازمان داده شده بود یک بخش بسیار کوچکی از ساحه وسیع سفارت پیشین بریتانیا بود که دارای چند اطاق محدود بوده و بریتانیا بخاطر فعالیت های سیاسی و دیپلوماتیک خویش تاهنوز آنرا در اختیار داشت.

آقای عبدالستار مراد اکنون بحیث والی ولایت کاپیسا مصروف پیشبرد امور و وظایف محوله شان میباشند.

طبق گزارشاتی که اخیرا از طریق وسا یل اطلاعات جمعی به نشر سپرده شد، آقای مراد که قبلا به حیث والی ولایت کاپیسا ایفای وظیفه مینمودند، به نسبت مظنون بودن،عدم وفاداری به دولت افغانستان وبی کفایتی در وظیفه، ازپست مقام ولایت کاپیسا سبکدوش شده اند.

- - - - - - - - - - - - - --

* ـ ماكياوليسم ( Machiavelisme )

اين واژه از نام «ماكياول» نويسنده و سياستمدار ايتاليايي كه در اواخر قرن پانزدهم و اوايل قرن شانزدهم مي زيسته مشتق شده است. وي به زمامداران ايتاليا توضيح مي كرد كه براي رسيدن به هدف خود به هر وسيله هر چند مذموم و ناشايست متوسل شوند و ترسي از انتخاب وسيله نداشته باشند. او مي گفت هدف توجيه كننده وسيله است. واژه ماكياوليسم به معناي آن سياست و روشي است كه از هيچ وسيله اي براي رسيدن به هدف رويگردان نيست و در اين راه موازين اخلاقي، انساني، شرف و فضيلت را زير پا مي گذارد. به عبارت ديگر ماكياوليسم يعني روا داشتن هر گونه شيوه اي ولو منافي اخلاق و وجدان و مباين حقيقت و عدالت، براي نيل به هدف سياسي خود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر