۱۳۹۶ اردیبهشت ۲, شنبه

بمناسبت بیست و پنجمين سالروز شهادت سترجنرال غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی جمهوری افغانستان



بمناسبت بیست و پنجمين سالروز شهادت سترجنرال غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی جمهوری افغانستان ...
زمانیکه قاتلین بر آستان تابوت مقتول بگیریند
آرین خیبر

در آستانه بیست و پنجمين سالروز فاجعه دردناک سقوط حاكميت جمهوري افغانستان و حوادث ناگوار٢٦ حمل سال ١٣٧١ تعدادي از رسانه ها بمناسبت اين رويداد تلخ تاريخ معاصر افغانستان مطالب مختلف را كه زواياي ناگوار ، وحشت زا ، منفي و نامطلوب فاجعه اسفناك سقوط ميهن به پرتگاه نيستي و بربادي را در برميگرفت ، به نشر سپرد.اين مطالب مجرا هاي گوناگون زمينه ساز براي تشكيل ائتلاف شمال ، چگونگي تدوين و ترتيب بغاوت در مقابل حاكميت از درون آن ، ورود دستجات مليشاي مشترك رفقا – برادران به ميدان هوايي بين المللي كابل و سرانجام تسخير شهر كابل و حوادث و انكشافات بعدي در آن را مورد بحث و مطالعه قرار داده و داوري هاي ناشي از آن از ديد و برداشت هاي مختلف و گوناگون و حتي در بعضي موارد خيال پردازي ها و خيال بافي هاي ماليخولياگونه شكل گرفته است .
آقاي رزاق مامون كه خوش دارد در هر موضوع و هر حادثه موشگافي كرده و به نحو از انحا مقاصد دروني و آنچناني خويشتن را با ارايه اسناد و مدارك گنگ و مبهم و شايد هم در بعضي موارد واضع به سررساند ازاين كاروان عقب نمانده و در اين دور از تحقيقات و بررسي هاي سبك شوراي نظاري خويش در مورد شهادت غم انگيز ستر جنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي حاكميت جمهوري افغانستان مطلبي را به سان داستان هاي سبك جديد و مانور هاي ( اپراتيفي – ادبي ) تحت عنوان ( روايت مرگ يعقوبي ) در سايت كابل پرس به نشر سپرده است .
آقاي رزاق مامون بمثابه نطاق و وكيل مدافع گروپ شوراي نظار ، جميعت ، وحدت و در کل ائتلاف بدنام شمال هميشه خواسته است تا حقايق را وارونه جلوه داده و اهداف آنچناني خود و گروپ مخصوص را كه بدان تعلق دارد ، را با سرايدن داستان هاي مخمل بافي بسان ادبيات ( تاريخ بيهقي ) به نگارش در آورده و وظايف را كه از طرف باند مشخص برايش داده شده است بدرستي به انجام رساند . پي گيري قتل هاي سياسي در تاريخ معاصر کشور ، خواه بدست هرکس ، هر کشور و هر سازمان جاوسوسي دنيا که صورت گرفته باشد در واقعيت امر نسل امروزي کشور را در قبال اتفاقات و وقايع که قدرت هاي منطقوي در آن دخيل بوده اند، بيدار ساخته ودر تکميل سازي تاريخ پر خم و پيچ افغانستان و شفافيت حقايق مفيد و ممد واقع خواهد شد . اما اگر قرار باشد که در پي افشأ بعضي از گوشه هاي تاريخ خواسته باشيم ، اهداف مغرضانه و مقاصد غرض آلود را براي گمنام کردن حقايق وارونه بنويسيم ودر کل دروغ بافي نماييم ، اين ديگر خيانت بزرگ و نابخشودني است که نسل هاي بعدي ميهن مان هيچگاهي آنرا نه خواهد بخشيد . آري
گروپ مخصوص شوراي نظار بمثابه نکته پرتپش ائتلاف شمال با درنظر داشت امكانات وسيع مالي و دستيابي به منابع سرشار پولي ، هميشه خواسته اند تا با نشر کتب ، رساله ها و مقالات گوناگون در برجسته سازي قهرمان مورد نظر خود شان و طفره رفتن از حقايق با اتکا به مانور هاي اپراتيفي ذهن هموطنان ما را در قبال مسايل وانکشافات اوضاع سه دهه اخير کشور ، به نحو از انحا مغشوش سازند و برعلاوه طرق فهم و برداشت واقعي از حقايق را از خوانندگان صلب نموده ، و با تلاش هاي ساديستي هويت اصلي و ماهيت کلي آناني را که در جنب ، در عمق و در رأس تمام حوادث خونبار کشور قرار داشته اند کتمان دارند. و بايد فراموش نکرد باند شوراي نظار و ائتلاف شمال درين مانور ها و تلاش هاي اپراتيفي به وساطت کشور هاي دخيل و علاقمند به افغانستان ، گروپ موتلفين ديروزي خود شان (رفقأ !!! ) را نيز با خود همراه دارند . چنانچه رفقأ نيز ازين پروسه به عقب نمانده ، در حقيقت در تکميل پروسه کتمان حقايق و دروغ بافي در تاريخ معاصر افغانستان به نفع خود شان مخصوصا سه ده اخير و بطوراخص انکشاف اوضاع در سالهاي حاکميت دکتور نجيب الله و بعد از سقوط آن ، آستين هاي چرکين و خون آلود را برزده و براي تکميل اهداف که برايشان طراحي شده است کار مينمايند . حزب دموکراتیک خلق افغانستان کودتا حاکمیت و سقوط ، د نيمي پيري خاطري ، سفر ها و خاطره ها ، مثلث بی عیب ، راز خوابيده ، رها در باد ، توطیه ها پنهان چهره های عریان وو.... .
به هر حال :
آقاي رزاق مامون با نشر کتاب ( راز خوابيده – برغم افشاي گوشه يي از حقايق چگونگي شهادت ريس جمهور فقيد كشور شهيد دوكتور نجيب الله ) و مقالات گوناگون از جمله مطلب تحت عنوان ( روايت مرگ يعقوبي سابق وزير امنيت دولتي جمهوري افغانستان ) خواسته است اهداف زيرين را از اينکه مبادا روزي حقايق و واقعيت ها آنچنانکه است افشا شود ، به نگارش در آورده است .
1- اينکه بعد خارجي و مداخلات بيروني را در سقوط حاکميت جمهوري افغانستان براي هميش زير خاک نمايند و با پنهانکاري مداخلات خارجي ها ، مخصوصا کشور هاي آزمند منطقوي ، مساله تشکيل ائتلاف شمال را يک قضيه داخلي و افغاني جلوه بدهند .
2- از مسووليت اجراي توطيه عليه پلان صلح ملل متحد و سرانجام سقوط يك حاكميت ملي و داراي ارزش هاي انساني، به خرابه مبدل ساختن مكمل شهر كابل در جنگ هاي ذات البيني ميان شوراي نظار و تنظيم هاي مخرب جهادي ، شهادت بيش ازدوصد هزار انسان كابلي - تسليح ، تمويل ، تجهيز و سروسامان دادن طالبان توسط دولت رباني – مسعود ، براي از ميان برداشتن دشمن ديرين شوراي نظار يعني حزب اسلامي و پيامد هاي ناشي از اين مانور – براي هميش شانه خالي نموده آنرا جز از وقايع كه باند شوراي نظار بدان هيچ ربطي نداشته و مبرا از صلاحيت و خواست رهبري شوراي نظار اتفاق افتاده است وانمود سازد.
3- آقاي رزاق مامون باز هم طبق معمول شوراي نظاري ها ، نکات منفي و نامطلوب را عمدا و قصدا دروغ بافي کرده و در يک کلام خواسته است ترور شهادت کنند . بدين معني که شهادت بزرگ شهيد دوکتور نجيب الله را بدست دژخميان سياه روي پنجابي و مزدوران حلقه بگوش طالبي شان بسيار کوچک جلوه بدهند . و هكذا در مقاله پسين خويش باز هم توطيه شهادت يعقوبي را خود كشي عنوان كرده و ماهي مراد خويش را از منجلاب پر از تيغه هاي زهر آگين حك زده شده با مارك شوراي نظار بدست آرد.
4- و باز هم به تکرار نبشته هاي پيشين خويش ، قهرمان خود ساخته و مورد نظر خودشان را بلند و بلند تر جلوه داده و در تکميل شخصيت سازي و ترتيب اسطوره مورد علاقه براي او رسالت خودش را ادا ساخته باشد .
5- از بار مسووليت تاريخي شهادت دکتور نجيب الله ريس جمهور محبوب و قهرمان کشور مان وهمرزمان دلير شان شانه خالي نموده و آنرا نيز طبق معمول خود شان تنها و تنها به يک کشور حواله سازند. درحاليكه باند شوراي نظار و دولت به اصطلاح اسلامي ناحيه يازدهم شهر كابل !!! مسووليت اصلي را در اين رويداد تلخ تاريخ كشور مان داشته و دارد.
6- و در اخير تلاش آقاي مامون در آن است تا علاوه بر تمام نكات كه در بالا ذكر شد ، در برجسته سازي خودش بعنوان يك كارشناس مطرح و ژورناليست بانام و نشان روند گام برداشتن بسوي شهرت را بهتر و بيشتر از همه بپيمايد .
آري ... چنين است ماهيت اصلي توطيه ها و مخمل بافي هاي ظريف گونه به شيوه شوراي نظاري ها.
شهيد سترجنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي جمهوري افغانستان از جمله شخصيت هاي مطرح حاكميت حزب وطن بود كه مردانه و بارشادت بي نظير در مقابل توطيه تخريب عمليه صلح ملل متحد قدعلم كرد و با شهامت يك نظامي معتقد و بلند بالا شهيد گرديد . زيرا او توطيه بزرگ راه اندازي شده توسط ( روسيه ، ايران و فرانسه را با تفاهم با اسلام آباد ) نسبت به همه مجريان حاكميت بيشتر درك كرده و براي مقابله باآن آستين برزد. اينكه مخملبافان اسطوره ساز و يا هم به معني ديگر نويسنده گان جيره خوار و خاين ميخواهند باز هم از اتهام خودكشي كه بر يعقوبي شهيد بسته بودند دفاع نمايند ، جز توهمي ( كلوخ را مانده و از آب گذر نمايند ) چيزي ديگري نميتواند استنباط گردد.
رزاق مامون نگهبان سينه چاك در هاي ائتلاف بدنام شمال و گارد محافظ گاو صندوق هاي جنايات شوراي نظار كه سوز بازداشت چندين ساله توسط حاكميت جمهوري افغانستان را به اتهام خيانت به ميهن و مردم و عضویت در حزب اسلامی هيچگاهي از ياد نخواهد برد با عقده گشايي هستريك گونه ، باز هم خواسته است براي برأت رفقا و برادران !!! مؤتلف ديروزي در اتئلاف ننگين جبل السراج افسانه جديدي را به سان ناول هاي دوران پتر كبير طراحي كرده و بدست نشر بسپارد. اينبار باز هم به استفاده از طرق اپراتيفي مغشوش ساختن اذهان و گذر بدون ايست بر وقايع آن روز هاي دشوار تعيين سرنوشت ، بود و نبود جغرافيايي بنام افغانستان ( اوسانه !!!) جديدي را تحت عنوان ( روايت مرگ يعقوبي ) قلم زده است.
در مورد شهادت ستر جنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي حاكميت جمهوري افغانستان براي اولين بار مطلبي را تحت عنوان ( يعقوبي سنگه شهيد كراي شو ) در نشريه وطن يا كفن به نشر سپردم .آخرين تحقيقات و پژوهش در اين مورد و همزمان گمانه زني ها و برداشت اراكين بلند پايه وزارت امنيت دولتي از جمله يكي از معاونين يعقوبي صاحب كه نامش نزد بنده محفوظ است اين بود كه :( يعقوبي صاحب به امر مجریان ائتلاف و تاييد اراكين شوراي نظاري توسط جنرال يار محمد برادر فريد مزدك با تفاهم با اهرم هاي خارجي توطيه به شهادت رسانده شد .) به تعقيب نشر اين مطلب آقاي حسين فخري كه مسووليت بررسي قتل يعقوبي را در آستانه هجوم ياغيان و باغيان ائتلاف شمال عهده دار بود، در فصلنامه خط سوم چگونگي به اصطلاح خود كشي يعقوبي را آنچنانكه امروز آقاي مامون آنرا طراحي كرده است به نگارش گرفته كه باز هم همان آش بود و همان
آقای رزاق مامون برغم اینكه غلام فاروق یعقوبی را از جمله نخبگان عصرمان یاد میكند و برای اینكه ذهن خوانندگان خویش را بیشتر به داوری بیطرفانه خویشتن جلب نماید با ابراز احساسات ، كركترستیك بسیار مثبتی از او ارایه میدارد . و باز هم طبق معمول ، اضافه گویی ها و حاشیه رفتن ها را كه اصلا به مطلب ربطی ندارد ، شامل نگارش خود ساخته تا باشد كه با ریزش زهر خود مانند یك سوسمار كریح الچهره بر زخم های خونچكان سلاخی شده توسط باند شورای نظار اذیتی بر روح زخمی وطن بگذارد.اما در عقب تمام این داستان سرایی های نوع شورای نظاری باز هم مقاصد شوم و اهداف مغرضانه اش برملا میگردد . و خواننده به خوبی در میابد كه زیر كاسه نیم كاسه یی حتمی است . به تعقیب آن آقای مامون داستان مردی پیری را كه از دوران شاهی ( در ظبط و احوالات ) ارگان مهم دولتی و جاییكه مسایل مبرم و اساسی و تصمیم گیری های سرنوشت ساز برای بقای میهن و مقابله برضد دشمنان آن مطرح میگردد ، به رشته تحریر در میاورد .این مرد پیر در طول مدت زمان درازی اضافه از سه دهه از خطرناكترین گذر ها عبور كرده حاكمیت های شاهی ، جمهوری داوود خان ، جمهوری دیموكراتیك و جمهوری افغانستان را دوره زده و هم شهید و هم غازی و هم صحیح و سلامت تا به امروز در این ارگان بپاس خدمات شایان و بنابر اعتماد رهبری وزارت امنیت دولتی تا این دم در این ارگان اجرای وظیفه مینماید . این پیرمرد تخیلی افسانه خودكشی یعقوبی را برای آقای مامون بازگو نموده و در تكمیل پروسه تاریخ سازی و تهیه درامه فوق با وی همكار است . بنابر ساخته های آقای مامون این مرد در حین حادثه خود كشی !!! آقای یعقوبی در عقب دروازه دفتر وزیر امنیت دولتی حاضر بود .
این كارمند پیر و فرسوده كه شاید حالا دیگر به ابدیت پیوسته باشد ، با یك كارمند دیگر موظف شبانه كه باز هم اسم و آدرس وی بنابر مانور های اپراتیفی – ادبی مامون صاحب در جعل و دروغ بافی گنگ است در رویا های مامون ها ، حسین فخری ها و ... پدیدار میگردد. در اصل همین ها در تكمیل نكته اصلی داستان نقش دارند و حقایق وارونه !!! را از زبان آنها نبشته اند . . .
مامون باز هم از اخفای داكتر نجیب الله به دفتر ملل متحد یاد میكند در حالیكه چگونگی اخفا و پناهنده شدن او را هیچگاهی برملا نمیسازد. كه او چرا برغم آنكه یك نفر مجاهد هم پا به كابل نگذاشته بود ، میخواست با این عجله از كشور خارج شود . بدیهی است كه خروج مصؤن او بخشی از برنامه ملل متحد بود ... اما با این عجله چطور و چرا ... این پروسه ناكام شد و وی ناگذیر به دفتر ملل متحد پناه برد.
یكی از اهداف كودتاچیان هشت ثوری همین مساله پناهنده شدن دوكتور نجیب الله است كه میخواهند آنرا خیانت جلوه دهند و ذهن اعضای سابق حزب وطن را باز هم با بازی های اپراتیفی – ادبی مغشوش ساخته و به نفع خودشان تمام سازند. اما بیخبر از آنكه روشنی كرم شب تاب صرف در ظلمات شب میتواند ظاهر گردد ، و اما با طلوع خورشید محو خواهد شد ...
( از طرف نجیب به ما خیانت صورت گرفته است – فكر نمی كردم چنین وضیعتی اتفاق بیافتد. شما تا اطلاع بعدی مواظب وضع كشور باشید...).
آری ... به گفته مامون صاحب یعقوبی از اینكه دكتر نجیب الله از خطر حتمی حمله توسط رفقای مؤتلف خود به دفتر ملل متحد پناه برده بود سخت قهر زده شده بود ...درست است !!!
آقای مامون با فراست در یافته است كه جنایات نابخشودنی ائتلاف شمال در كل و بطور مشخص گروپ شورای نظار در تراژدی ناكامی پلان صلح ملل متحد كه سقوط حاكمیت جمهوری افغانستان شامل انحلال اردوی ملی ، پولیس ملی ، و امنیت دولتی و سرنگونی تمام زیرساخت های مادی و معنوی كشوررا بطور كل در قبال داشت از شهكار های قهرمانی های مجاهدین شورای نظار است ، هیچگاهی از حافظه تاریخ محو نخواهد شد اما به یك شرط و ... آنهم جعل تاریخ و نشر اكاذیب ، اتهام ، پروپاگند ، دروغ و گسترش یك كمپاین بزرگ تبلیغاتی برای مخدوش ساختن اذهان عامه و ...
آری داكتر نجیب هیچگاهی به حزب و دولت كه در رأس آن قرار داشت خیانت نكرده بود و تا آخرین دم از تطبیق پلان صلح ملل متحد جانبازانه و با سرافرازی دفاع نمود و بخاطر تأمین صلح ، ختم جنگ و تقویه دیموكراسی در افغانستان از قدرت كه در سطح منطقه كمایی كرده بود انصراف نمود. آری
و باید یاد آورشد كه خروج مصون او بخشی از پلان ملل متحد بود كه باداران پشاورنشین جهادی آقای مامون صاحب نیز برخروج دوكتور نجیب الله شهید قبل از تسلیمی قدرت به شورای غیر جانبدار تأكید داشتند.هیچ منبع یی تا حال كشفیات جدید آقای مامون صاحب را كه گویا شهید یعقوبی گاهی هم سرقوماندان اعلی قوای مسلح و ریس جمهور پیشین جمهوری افغانستان را به خیانت متهم كرده باشد نه تنها تایید نكرده است بلكه بسیار از نزدیكان یعقوبی صاحب از جمله معاون وزارت امنیت دولتی و ریس پیشین لوژستیك آن وزارت نیز از اینكه یعقوبی صاحب عمق توطیه ائتلاف شمال را درك كرده بود بار ها برای شخص خودم یاد آوری نموده است . او درك كرده بود كه دیگر حاكمیت كه بخون هزاران انسان باشرف حزب وطن در پی خروج نیرو های شوروی بمیان آمده بود و مستقلانه از استقلال ، تمامیت ارضی ، حاكمیت ملی و صلح پایدار مردانه به زور راد مردان شجاع قوای مسلح جمهوری افغانستان دفاع میكرد ، در اثر خیانت جانی ترین و كثیف ترین اعضای حزب وطن از جمله محمود بریالی ، نجم الدین كاویانی ، فرید احمد مزدك ، عبدالوكیل ، سید اكرام پیگیر… و نظامی های خاین به وطن و خاین به تعهد نظامی مثل نبی عظیمی ، آصف دلاور ، سید اعظم سعید ، فتاح ، عبدالرشید دوستم ، عبدالمومن ، باقر فرین ، یار محمد و … به امر و هدایت مثلث شوم ( ایران ، روسیه ، فرانسه ) در تفاهم كلی با پاكستان به باد فنا رفته بود .
اما مامون صاحب : خاینین و معامله گران داخل حزب وطن كه نمیخواهم باز هم نام های كثیف شان را بنگارم در یك معامله بزرگ و ننگین به ایما و اشاره ( مسكو ، تهران ، پاریس ) قطعات قوای مسلح را از مزار شریف آغاز و تا به در های پایتخت در زدو بند به دشمنان مردم افغانستان تسلیم نمودند خیانت نكرده اند ؟ كه یعقوبی صاحب برغم درك واقعی از اصل قضیه و معامله بعنوان وزیر امنیت دولتی جمهوری افغانستان از آنها یاد كند . یعقوبی صاحب با تمام شناخت و برداشت تجربوی كه از حزب خود و گروپ های فراكسیونی آن داشت ، دریافته بود كه ریس جمهور شب قبل از یك حمله حتمی گروپ محمود بریالی و رفقای مؤتلف جان به سلامت برده بود .پلان حتمی گروپ محمود بریالی – دوستم و شورای نظار در آن شب از بین بردن ریس جمهور بود و احیانا اگر این موقع بدست شان میامد بلادرنگ در همان شب ریس جمهور را به قتل میرساندند ... كه دوكتور نجیب الله نیز با درك توطیه مجبورا به دفتر ملل متحد پناه برد . قضیه یی كه یعقوبی دربست از این دسیسه آگاهی داشت . نویسنده جهادی _ مقاومتی از اینكه دكتر نجیب الله دست به دست كودتاچیان و مؤتلفین بدنام برآستان قهرمان شان نه لمید و دست بوسی نكرد افسوس بزرگ را بردل جا داده است ، به همین خاطر است كه پناهنده شدن جبری او را بدفتر ملل متحد خیانت مینامد. چنانچه نبی عظیمی سردمدار بزرگ خیانت و داستان سرای دیگر حلقه مؤتلفین نیز عنوان ( فرار و خیانت ) را ذكر میكند ...
ببینید چقدر مشابهت و همنوایی در مقاصد برادران و رفقا موجود است . نكته دیگری را كه مامون صاحب از آن یاد كرده است جلسه شورای دفاع وطن بود كه یعقوبی شهید از مقر وزرات امنیت دولتی به صوب كمیته مركزی جهت اشتراك در جلسه مذبور روانه شده است . باید یاد آور شد كه شورای دفاع وطن در آنزمان اصلا موجودیت فزیكی نداشت . این شورا در آستانه نخستین روز های قیام ثور در زمان زمامداری نور محمد تره كی بنیان گذاشته شده بود و اگر منظور آقای داستان سرای جهادی _ مقاومتی مان سرقوماندانی اعلی قوای مسلح باشد ، جلسات متذكره در غیاب سرقوماندان اعلی قوای مسلح و ریس جمهور دوكتور نجیب الله دایر شده نمیتوانست . این جلسه كه مامون صاحب از آن یاد آوری میكند جلسه بیروی سیاسی به سركرده گی محمود بریالی بود ، كه قبل از پناهنده شدن دكتور نجیب الله به دفتر ملل متحد بدون در نظرداشت تكمیل شدن نصاب جلسه در غیاب ریس جمهور و ریس حزب وطن از طرف گروپ كودتاچیان برای تكمیل پروسه توطیه و كودتا تحت عنوان بررسی اوضاع و بحران شمال تشكیل میشد.
(هیچ کسی را نگذارید نزد من بیاید... هر کسی کاری داشت او را به دفتر یارمحمد ( معاون اول وزارت امنیت) وباقر فرین(معاون دوم وزارت امنیت) رهنمایی کنید.)
به به واقعا مامون صاحب در درامه نویسی بسیار دست بالایی دارید . . .
باید یاد آور شد كه باقر فرین و یارمحمد از جمله فیگور های قدمه دوم كودتا بودند كه یعقوبی صاحب برغم شناخت كه از آنها داشت در مورد شان اقدام نكرد و شاید هم نمیتوانست زیرا كه دیگر بسیار دیر شده بود. اما برغم آشكار شدن عمق توطیه و موجودیت ستون پنجم دشمن در درون وزارت امنیت دولتی آیا یعقوبی شهید چنانكه مامون خان ساخته است گفته است كه نی . مامون صاحب برای اینكه داستان خودكشی یعقوبی را كه كودتا چیان ( رفقا ) بسیار دقیق طرح ریزی كرده بودند بهتر و بهتر به اثبات برساند از جعل نامه مضحك ( اردو و سیاست نبی عظیمی ) به عنوان كتاب معروف یاد میكند و از نبشته های دروغین آن كاپی كرده و برای تكمیل داستان جعل و فریب مورد استفاده قرار میدهد .
( سترجنرال نبی عظیمی درکتاب معروف خود ( اردووسیاست) درین باره می نویسد:
« ساعت 7:30 بجه صبح اطلاع دادند که وزیر امنیت دولتی بعد ازآن که از موضوع گریز وخیانت دکتر نجیب الله آگاه می شود وغرض ملاقات با سایر اعضای بیروی سیاسی به طرف کمیته مرکزی حزب راه می افتد. درآن جا کسی را نمی یابد. به او گفته می شود که جلسه ساعت هشت صبح در وزارت خارجه دایر می شود. سترجنرال یعقوبی به طرف دفتر خویش رهسپار می شود. درآن جا او می بائیست مطابق معمول ساعت هفت صبح، جلسه اپراتیفی قرارگاه وزارت امنیت دولتی را دایر و سرپرستی نماید.
جنرال باقر فرین معاون او می گفت که:
یعقوبی مرا احضار کرد وگفت جلسه را خودت پیش ببر. یعقوبی رنگ پریده، مغموم ومتأثر معلوم می شد. درجریان جلسه، یاور یعقوبی سراسیمه به نزد من آمد وموضوع خودکشی یعقوبی را سربسته به من گفت. جلسه را ختم کردم و با سرعت به طرف اتاق یعقوبی به راه افتادم. یعقوبی در مقابل میز کارخویش بر روی زمین افتاده بود. تفنگچه دستی اش درکنار وی دیده می شد وخون زیادی کف اتاق را پوشانیده بود.یعقوبی نفس نمی کشید وقلب او ایستاده بود. او در ناحیه شقیقه خویش فیر کرده وجا به جا کشته شده بود.
به نظر جنرال باقر فرین، خودکشی او، کاملا واضح بود و هیچ گونه شک وتردیدی برای کسی باقی نمی گذاشت. بعضی از رؤسای دیگر وزارت امنیت دولتی نیز این مسأله را که او خود کشی کرده بود، تائید می نمایند. اما عده ای از دوستان وهواخواهان یعقوبی هنوز هم باور نمی کنند که او دست به خود کشی زده باشد. فکر می شود که بعضی از عمال نزدیک به استخبارات شوروی به خاطر آن که یعقوبی را با تمام اسرارو رازهای بی شمارش برای همیشه خاموش ساخته باشند، دست به این جنایت زده اند. بعضی ها طرفداران نجیب را متهم می کنند و عده ای همکاران بسیار نزدیک و با صلاحیت او را در وزارت امنیت.» )
آقای رزاق مامون با یك مانور بسیار دقیق و حساب شده دیگر اپراتیفی باز هم روایتی دیگری را كه راوی آن را ذكر نمیكند كشته شدن یعقوبی صاحب را از طرف همكاران بسیار نزدیك و با صلاحیت وزیر امنیت دولتی ذكر مینماید .
یكی از فكتور های عمده و اساسی جعل و تزویر داستان نویسان شورای نظاری اجرای مانور هایی است كه هر نوع گمانه زنی ها را در رابطه به داستان سرایی های اوسانه سی سانه با یك گریز بسیار دقیق و ضد حمله بسیار ماهرانه صلب مینمایند. با اینكه گمانه زنی های عام در قبال این جنایت بزرگ و تاریخی حكایت از توطیه بزرگ و دسیسه ناجوانمردانه جنرال یارمحمد دارد ، اما رزاق مامون بازهم راوی ها و شاهدان داستان خویش را برعدم تصدیق این واقعیت تلخ كه باید هم دربست آن را میپذیرفت پیش میكشد.
حسین فخری داستان نویس گروپ سلطانعلی كشتمند ، مودل دست سوم توطیه و كودتا كه حالا بعنوان رییس کمیسیون مستقل ارتشا و فساد اداری اجرای وظیفه دارد ، بحیث سارنوال قوای مسلح موظف به بررسی قضیه قتل یعقوبی میشود. . . چقدر مضحك و ریشخند زا است . . . خودت را میكشند و بر آستان تابوت ات میگیریند.
با آنكه آقای داستان نویس نیز در یك مقاله اوسانه گونه این توطیه را به شكلی از اشكال خودكشی عنوان كرده است ، اما تاریخ عصر مان بدون هیچگونه معامله یی چهره های كریح و كثیف ، معامله گران وطنفروش ، خاینین بی ننگ و افسانه سرایان باج گیر را افشا خواهد كرد .
یعقوبی كه بعنوان مدافع راسیتن آرمان های والای نهضت ترقیخواه و تحول طلب افغانستان سد و مانع بزرگی برای رسیدن به امیال ناشایست باند شورای نظار از جمله تسخیر بلاشرط و قید شهر كابل توسط دستجات ابركوتی و بخملی پوش ائتلاف بدنام شمال به حساب میآمد و از داستان های پروتكول قوماندانان بنام مجاهدین با قطعات اردوی چهلم شوروی كاملا و بهتر از همه آگاهی داشت ، به امر مستقیم محمود بریالی ( طراح توطیه سقوط حاكمیت جمهوری افغانستان ) توسط جنرال خاین یارمحمد به شهادت رسانده شد . آقای هدایت حبیب یكی از دوستان نزدیك احمد شاه مسعود و از همكاران بسیار جانه به جانی یارمحمد در امنیت دولتی در مورد توطیه سرنگونی سترجنرال غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی جمهوری افغانستان در سایت های انترنتی مقاله یی را به نشر سپرده است كه سایت حزب وطن آنرا بطور فشرده نقل كرده كه در گوشه یی از این مقاله چنین نگاشته شده است :
( خوشبختانه در اپریل 1992 زمان که رفقا فرید احمد مزدک . نجم الدین کاویانی .وکیل وزیر خارجه غرض دست بوسی جناب احمد شاه مسعود شهید ( ع ر) به جبل سراج میرفتند من نیز هم رکاب غرض دست بوسی جناب شان به پروان رفتیم.آن مرحوم در اولین نگاه كه من را دید شناخته وبنده را در اغوش گرفت. در ملاقات اول جناب شان چند پارچه سالم از زمرد ها را برای من تحفه گونه بخشیده که یادگار دست مبارک شانرا تا هنوز نزد خود در سویدن حفظ دارم.
من به صفت یک ورزشکار وبعدآ که در ارگان امنیت دولتی افسر تعین ومقرر شدم همیشه تلاش نمودم که از جانب من گزند به سردار جهاد ورهبر تاجكان افغانستان نه رسد که باعث اطمینان جنرال یار محمد معاون وزارت امنیت دولتی ، فرید احمد مزدک ونجم الدین اخگر کاویانی گردید ومن را رشد وارتقا دادند . زمانی در جبل سراج به دست بوسی رفته بودیم در مورد همکاری و روحیه کاری من از من سپاس نمود ودانستم که اقای جنرال یار محمد معاون اول وزیر امنیت دولتی یکی از همکاران ودوستان نزدیک شهید مسعود بوده وبا من به ان نسبت روابط حسنه داشته است .
و در ملاقات درک گردید که جنرال یار محمد جنرال غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت داکتر نجیب الله را به قتل رسانیده واز گاو صندوق های داخل دفترش ملیارد ها دالر و اسعار خارجی را سرقت كرده وتا هنوز از ان استفاده میگردد . که شهید مسعود دو بار در مورد سرنوشت پولهایداخل اتاق یعقوبی از یار محمد پرسید که یار محمد دروغ جواب داد .)
به هر حال ... آقای مامون بازهم از زبان یعقوبی صاحب جمله یی را روی كاغذ سیاه كرده است كه برای برات قاتلین و جانیان غارتگر موتلف اش ممد واقع گردد :
( یک جنرال وقتی دراجرای مأموریت خویش ناکام می شود، حق ادامه کار را ندارد وباید خودش را بکشد .)
آقای رزاق مامون باید با وجدان باز و بی آلایش این را بپذیرد كه یعقوبی كدام خیانت را در قبال میهن و مردم وحاكمیت كه بخون هزاران انسان نامدار وطن مستقلانه از استقلال ، تمامیت ارضی ، هویت میهنی و جغرافیای افغانستان دفاع میكرد ، انجام نداده بود و یاهم كدام كاستی یی در امور وظیفوی خویش بروز نداده بود كه به حیث یك جنرال باوقار و با حیثیت قوای مسلح افغانستان دست به انتحار میزد. او بنابر تعهد و سوگند نظامی كه بخاطر حراست از منافع ملی درج تاریخچه زنده گی اش كرده بود هیچگاهی سرتسلیم به این جانیان وطنفروش و خاكفروش پایین نیاورد . او مردانه و با شجاعت بی نظیر از تحقق پلان صلح ملل متحد برای ختم جنگ و برادركشی و تراژدی چهارده ساله تحمیلی بر افغانها با جسارت و ایمانداری دفاع كرد . یعقوبی درك كرده بود كه ریس جمهور كشورش و سرقوماندان اعلی قوای مسلح كه وی جز از رهبری آن را تشكیل میداد به اثر فشار نظامی و تهدیدات جنرالان اشد قوای مسلح كه او سرقوماندان اش بود به دفتر ملل متحد پناهنده شده بود.بنابر آن رفقای موتلف با تفاهم با اهرم های قدرت در فدراسیون روسیه ، جمهوری اسلامی ایران ، پاکستان ، جمهوری فرانسه و تایید ستون های پنجم شان در داخل افغانستان برای از میان برداشتن این سد و مانع دست بكار شده و سترجنرال غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی را كه به عمق توطیه علیه حاكمیت جمهوری افغانستان رسیده بود به حكم جبار دوزخی و ویرانگر چكمه پوش ائتلاف بدنام شمال ناجوانمردانه به شهادت رساندند.
اندكی بعد از این جنایت هولناك ، تورن جنرال باقی ریس اداره پنجم توسط یكی از كاركنان آن اداره و به تعقیب آن تورن جنرال شهباز معاون اول قوماندانی گارد ملی بواسطه جنرال اسد مشهور به مار خور به شهادت میرسند. یكی از شاهدان عینی شهادت جنرال شهباز حكایت كرد كه : حین برخورد لفظی میان اسد مارخور و جنرال شهباز ، مهاجمین نخست فرم و نشان عسكری این جنرال با شهامت را از روی شانه و سینه اش پاره كرده و به تعقیب آن چندین تن لت و كوب كنان و با دادن دشنام های ركیك در حالیكه مارخور نیز در این هنگامه بادی گارد های برهنه صورت خود را همراهی میكرد كشان كشان پای این جنرال مرد را به گودالی كه در نزدیكی دفتراش قرار داشت كشاندند و اندكی بعد صدای شلیك كلاشینكوف خشم جنرال اسد را اندكی فرونشاند ، ولی در برگشت از صحنه قصابی با افتخار و مباهات فریاد میزد : آخرین میخ را بر تابوت اپارتاید پشتون ها كوبیدم .
باید فراموش نكرد كه در نخستین روز های سقوط حاكمیت آقای شادان قاضی القضات ج . ا و اضافه از دوصد تن از جنرالان و افسران قوای مسلح به جرم توطیه علیه دولت نو بنیاد اسلامی !!! به رگبار مسلسل های شورای نظار بسته شدند ...و
و بدین سان آخرین موانع در مقابل كودتا و معامله فروش حاكمیت از جا برداشته شد و صفحه جدیدی از كشتن ها ، دریدن ها ، به آتش كشیدن ها و سرانجام از میان برداشتن ها اما با ابعاد گسترده و خطرناك آن بر وراق تاریخ افغانستان باز گردید و ...
ادامه دارد

۱ نظر:

  1. هیچکدام شان وطنپرست بودند بلکه با بیرحمیهای زیاد مردم کابل را بااستفاده از قیود شب گردی ازخانه های شان کشیده وتوسط خاد جهنمی شان میکشتند.طوریکه درزمان حکومت نورمحمد تره کی وحفیظ الله امین نیز برای مردم شریف ساکن درشهر کابل چنین اقدام غیر انسانی رامرتکب شده اندوهزاران نفراززندانیان پل چرخی را درشب های تاریک زنده درپولیگون هازیر خاک کردند.نفرین ابدی باد به جنایتکاران وطن فروش حزب دیموکراتیک خلق افغانستان،زنده باد مردم غیور آفرین وآزادیخواه ومجاهد افغانستان.

    پاسخحذف