۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

قهرمانان خود را فراموش نکنیم!

 
 
قهرمانان خود را فراموش نکنیم!
 مدت ها بود میخواستم در مورد زنده یاد رفبق مهدی چیزی بنویسم اما زندگی و دشواری های آن دستم را توان چرخاندن قلم نمیداد.
امروز با مشاهده تصویر کوتاه از آن دلیر مرد قهرمان ، عرق شرم در جبینم جاری شد و برای تسکین خودم تصمیم گرفتم تا کوتاه نگاهی بر زندگی و کارنامه های او بیندازم و وجدان خودم را کمی تسکین دهم.
زنده یاد رفیق مهدی افشاری یکی از اعضای رزمنده و دلیر سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان در لیسه "سپین کلی"(قریه سپید) مریوط ناحیه پنجم شهر کابل بود که در دشوار ترین روز های بعد از شش جدی 1358 خورشیدی، همیشه در پوسته امنیتی مدرسه خود و ناحیه مریوطه آماده پاسداری می بود و خواب و آرامش خود را فدای تامین امنیت منطقه خود ساخته بود.
رفیق مهدی بزودی به خدمات اطلاعات دولتی(بعد ها وزارت امنیت دولتی) پیوست و در ریاست حوزه اول افسر پیشتاز گردید و به سرعت خودش را به مقامات مسوول شناساند و مداراج رشد را پیمود.
زنده نام رفیق مهدی زمانی به اوج شهرت رسید که کاروان سپاهیان انقلاب کمیته حربی شهر کابل (ح.د.خ.ا) و کمیته شهری کابل(س.د.ج.ا) عازم پنجشیر بود و در مسیر راه در محاصره اشرار افتاد و پوسته های مستقر امنیتی در محل ( بشمول ارتش شوروی) یا مساعدت نکردند و یا در شکستن محاصره موفق نشدند. ریاست حوزه اول به فرماندهی او نیرو های رزمی خویش را فرستاد و آن نیرو ها نه تنها خط محاصره را شکستند که دشمن را متواری و سپاهیان انقلاب را تا "عنابه" پنجشیر بسلامت رسانیدند.
زنده یاد ببرک کارمل شخصن رفیق مهدی را بحضور پذیرفته و طی مراسم ویژه نشان عالی "درفش سرخ" را به ایشان تفویض نمودند. "موس فیلم اتحاد شوروی وقت" فیلمی از زندگی او تهیه کرد و به نمایش گذاشت که تلویزیون افغانستان هم بار ها آنرا به نمایش گذاشت...
رفیق مهدی هر روز بیشتر از پیش آبدیده می شد و کارنامه هایش حیرت مردم را بر می انگیخت. او از هر جبهه یی فاتحانه برمیگشت و حماسه هایش مایه افتخار همرزمانش میگردید.
زنده یا مهدی اولین کسی بود که بعد از درهم شکستن مقاومت کودتاچیان باند تنی ــ حکمتیار به دفتر تنی داخل شد و کلاه نظامی او را بسرش گذاشت و تا آخر آن را با خود نگهداشت.
رفیق مهدی در جریان عملیاتی در شکردره کابل سه انگشت دست راست و چشم راستش را از دست داد و جهت تداوی به چکوسواکیا فرستاده شد.
بعد از سال ها در زمانی که باند تبهکار طلبان بر کشور حاکم بودند به کابل رفتم و خواستم سری به منزل ایشان زده و جویای احوال او شوم که متاسفانه جنایتکاران باند های سیاف و مسعود تمام افشار سیلو را بخاکدان خاک مبدل ساخته و دیواری را هم آباد نگذاشته بودند. یعنی اثری از خانه آنها نیافتم.
از محترم نجم الدین بابک که در آن زمان هم مدیر تشکیلات ریاست کادر و پرسونل استخبارات طالبان بود، جویای او شدم که با حسرت و آه گفت: طالبان او را در کابل دستگیر و به قندهار انتقال دادند و در آنجا با تبرچه قطعه، قطعه اش کردند...
زنده یاد رفیق مهدی یک حزبی پاکنهاد و از وفادار های مکتب زنده یاد ببرک کارمل و از یاران نزدیک من بودند که هرگز یاد و خاطره های شان از ذهنم زدودنی نیست!
رفیق مهدی عزیز1 تو قهرمان ملت بودی و ملت هرگز ترا فراموش نخواهد نکرد!
یادت گرامی باد
ن.سنگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر