۱۳۹۹ اسفند ۸, جمعه

دعوت نجیب الله از ببرک کارمل به کابل

بخش اول

:
ببرک کارمل، تقریباً چهار سال را دراقامت نا خواسته در مسکو سپری نمود. اینکه چه عواملی باعث گردید تا به مسکو برود ، نیازمند بعث جداگانه می‌باشد، که البته در آینده به آن پرداخته خواهد شد.
طوریکه بار ها نوشته ام، یکبار دیگر خاطر نشان می‌سازم، هدف از همه نوشته ها، منجمله نوشته حاضر، رسانیدن حقایق، به نسل بالنده کشور و پژوهشگران بی طرف می‌باشد. ما باید توانایی شنیدن حقایق را داشته باشیم، از تجارت خوب و زشت گذشته بیاموزیم و نقد علمی را، بپذیریم. با مسولیت میتوان نوشت که همه مطالب ذیل، حقایق و چشم دید ها می‌باشد.
محلی که فقید ببرک کارمل بین (1987--1991)در مسکو زندگی نمود، سربرنی بور نام داشت و درحومه شهر مسکو قرار داشت. ویلا و یا دچه که در آن زندگی می‌کرد، یکی از مهمانخانه های دولتی شوروی سابق بود. دچه موصوف از لحاظ تاریخی نیز با اهمیت بود، زیرا چند دهه قبل، یکی از اعضای بیروی سیاسی حزب کمونیست چین، بنام مینگ که با ماهو اختلاف پیدا کرد، در همین دچه، در تبعید زندگی می‌کرد. بعداً، ابوبکر یکی از رهبران یمن دموکراتیک در آنجا، در جلا وطنی زیست. باید تسریع گردد، از لحاظ برخورد روزمره، رهبری شوروی وقت همه تشریفات، یک ریس جمهور سابق را رعایت ،و تسهیلات لازم را فراهم می کرد . بعلاوه پرسونل خدماتی، شش بادیگارد بنوبت مسولیت امنیت تعمیر و محافظت شخصی شان را به عهده داشتند. کنترول و محدودیت بر رفت و آمد وجود نداشت، اما معلوم بود که اطاق پزیرایی با وسایل استراق سمع مجهز بود، بدین لحاظ همه صحبت های مهم در خارج از منزل، صورت می‌گرفت.تیلفون منزل هم شنیده می‌شد. گاه گاهی، هیأت های شوروی متشکل از ارگانهای مختلف، هم به ملاقات ببرک کارمل، می‌آمدند. خواست آنها تقریباً یکسان بود. آنها تقاضا داشتند تا محترم کارمل، منظما، اعلامیه های در دفاع از رهبری حزب و دولت افغانستان بدهد و سیاست مصالحه ملی را مورد حمایت قرار دهد . ببرک کارمل همیشه در جواب شان استدلال می‌نمود ، که،  مشکل با شخصی و مشی مصالحه ملی نیست، اینجانب و حزب ما، با شش جدی، رهایی زندانیان سیاسی پیشنهادات برای مذاکرات، عملاً این سیاست را آغاز و پیش برده ایم، و با طرح تیزس های ده گانه تکامل بیشتر یافت. مشکل من با شما است.سیاست های شما شفاف نیست. اگر یک طرح جامع که،  برگیرنده، قطع مداخلات خارجی بخصوص از پاکستان و ایران، خروج قطعات شوروی و مذاکرات بین الافغانی با تضمینات بین‌المللی، ارائه دارید، میتوان از آن حمایت کرد. اما طوریکه دیده می‌شود، شما موضوع افغانستان را، جزیی، از داد و ستد های جهانی تان با غرب، بخصوص آمریکا کرده اید. بعد از خروج قطعات هم، مطابق به قرارداد های دو جانبه، باید به تحویل دهی کمک های لوژستیکی وپرزه جات، به اردوی افغانستان ادامه دهید. پا فشاری شان روی یک نقشه راه، از قبل تنظیم شده، بر بنیاد منافع افغانها بود، که منجر به صلح در افغانستان گردد.
در این مدت دوستان و رفقای زیادی هم برای دیدن شان می‌آمدند، که این، یگانه منبع خرسندی و مصروفیت شان، را تشکیل می‌داد و با علاقمندی از آنها پزیرایی و جویای احوال وطن می‌گردید.  به دقت تمام، به توضیحات و تحلیل ها شان، گوش می‌داد و در اخیر ارزیابی خود را نیز برایشان ابراز می‌داشت. همه را، به  یک پارچگی و دفاع از وطن و نظام تشویق می‌نمود. یکبار عصمت مسلم قوماندان مشهور لوای قومی، از قندهار نزد شان آمده بود. بسیار زیاد، نسبت به کارمل صاحب کلمات محبت آمیز بکار برد، اورا رهبر و پدر خطاب نمود. از بعضی برخورد ها نسبت به خودش در کابل، ناراحت بود. بعد از صحبت نسبتاً طولانی، در موقع خداحافظی، محترم کارمل به مسلم گفت که از وی دو خواهش دارد، اول متوجّه صحت اش باشد، و دوم، در کنار و همکار نظام باقی ماند، که مرحوم مسلم با تعظیم نظامی پزیرفت.
در آن زمان دوستان زیادی از داخل شوروی سابق و عده هم حین سفر به مسکو، به ملاقات ببرک کارمل می‌آمدند. مشکل است از همه اسم برد. اما می‌توان گفت که در برگیرنده، شخصیت های غیر حزبی و بلند پایه های دولتی، حزبی ، فرهنگی ونظامی افغانستان بود.
بعلاوه، روزنامه‌نگاران شوروی و خارجی مقیم مسکو همیشه علاقمندی شان را برای مصاحبه و دیدار با کارمل صاحب نشان می‌دادند. از این میان، میتوان از دیدار مسولین نمایندگی CNN ، و روزنامه مشهور ایتالیایی Carrier  dela Sarrio در مسکو نام برد. این دیدارها، مصاحبه نی، بلکه انها،نوشتن کتاب‌ها و تحقیقات بالای افغانستان را روی دست داشتند و علاقمند صحبت های مرحوم کارمل بودند. بدین لحاظ ملاقات آنها، طولانی و شکل تبادل نظر را داشت.همچنان، ژورنالیست شناخته شده ایتالیایی، Vallire Pelizzari, که بعدها، دو کتاب روی مسائل افغانستان نوشت، چندین دیداری با کارمل صاحب دردچه، انجام دادند. در این میان، دیدار با ژورنالیست جوان روسی، ارتیوم برویک ،از هفته نامه اگنیوک، از اهمیت خاصی برخوردار است. پدر موصوف هم از ژونالیستان مشهور شوروی بود.مارشال ورینکوف معاون اول وزیر دفاع شوروی در مصاحبه با اگنیوک حرف های نادرستی در رابطه به جنگ افغانستان بیان داشته بود. این موضوع به کشمکش جدی بین ببرک کارمل، کمیته مرکزی حزب کمونیست و وزارت دفاع شوروی تبدیل شد. سرانجام فیصله شد تا اگنیوک مصاحبه‌یی با کارمل صاحب هم انجام دهد. کمیته مرکزی بعضی پراگراف های مصاحبه را نپزیرف. این به چانه زنی جدی بین ما تبدیل شد. در اخیر مصاحبه به اختصار در اگنیوک به نشر رسید. بعدها، بعد از برکناری ورینکوف ، متن کامل مصاحبه در کمسمولسکایا پراودا به چاپ رسید. قابل تذکر میدانم که مارشال ورینکوف از جمله حامیان سرسخت جنرال شهنواز تنی بود. با تأسف، ارتیوم برویک هم سالها بعد در یک سانحه هوایی جان اش را از دست داد. همینطور، سنیگروف خبرنگار پراودا،  مشاور سابق درفش جوانان، دیدارهای با کارمل صاحب داشتند. موصوف مطالب اش را به نشر سپرده که توسط دوست گرانقدر یاسین صادقی به فارسی دری ترجمه شده است.
شخص دیگری که بعضاً به دیدار کارمل صاحب در مسکو می‌آمد، شاد روان سیاووش کسرایی، شاعر سر شناس و از فعالین فرهنگی و سیاسی جنبش چپ ایران بود. موصوف هم بعد از کابل در مسکو زندگی می‌کرد و با هم روابط نزدیک داشتند.
در سالهای اقامت در مسکو اتفاقات زیادی واقع گردید. بعضاً روز های دشوار را باید سپری می‌نمود. از میان میخواهم به دو موردی که در سرنوشت حزبی و سیاسی آن وقت مهم بود، اشاره یی داشته باشم. موضوع نخست به زندان انداختن رفقا در اکتوبر 1988 و مطلب دوم، تدویر کنگره دوم حزب دموکراتیک خلق افغانستان می‌باشد. قابل تذکر می‌دانم در همین کنگره بود که حزب تغییر نام داد و به حزب وطن مسمی گردید.
در هفته اول اکتوبر 1988، تیلفونی به کارمل صاحب اطلاع دادند که هیتی مهم و بالا رتبه، عنقریب، به ملاقات شان می‌آیند. قبل از وقت موعود، فقید کارمل  از من پرسیدند که، چه فکر می‌کنی، روی چه موضوعی با من صحبت خواهند کرد. من در جواب گفتم، حتماً روی موضوعات قبلی.اما، موضوع صحبت و برخورد هیات، کاملاً غیر مترقبه و تعجب آور بود.
ادامه دارد:
میر عصمت الله سادات فبروری 2021

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر