۱۳۹۹ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

سياست را بايد آموخت و نبايد افزار دست سياست بازان بی هويت و بی ريشه شد.

جميعتي توب هم ختم شو ،
خلقيتوب هم ختم شو او پرچميتوب هم ختم شو یواځې افغانیت پاتې ده ،به تل پاتې وي.امرالله صالح جناب صالح! من فكر ميكردم كه شما سياست مدار آزموده شده ايد و خود را جوان خطاب نموده،فكر جوان داريد و آنچه ميگوييد بيانگر صداقت و كارايی تان است اما... باورم بيشتر شد كه شما بيشتر تشنه قدرت ايد،هر آنقدر كه تمثيل افكار ترقيخواهانه كنيد باز هم معلوم ميشود كه ريشه تان تغيير ناپذير است. اينكه جمعيت توب،اسلامی توب ووو سپری شده با شما موافقم،زيرا از روز اول كه شما يكی از شاخ های آن تنظيم ها بوديد، آن تنظيم ها و امثال آنان كدام دست آورد برای مردم و وطن نداشتند و هم ركاب دهه ها جريان ديگر بودند كه نتيجه موجوديت و فعاليت سياسی تان بحران موجود سياسی افغانستان است،شما ها بوديد كه زير بيرق اسلام ده ها هزار كابلی را قربان نموديد تا قدرت تانرا حفظ كنيد و شما ها بوديد كه در خانه خدا بنام قران سوگند خورديد اما فردای آن به آن قران و خانه خدا جفا كرديد و پشت پا زديد. و شما ها ايد كه بيش از دو دهه حاكميت تان شرم تاريخ و مردم شده است. و اما در مورد پرچمی ها... تاريخ افغانستان بايد به موجوديت و اهداف درخشان و انسانی اين نسل كه جز صداقت،وطنپرستی و انسانيت دگر آرزوی نداشتند افتخار كند،اين نسل، امروز سر بلند دارند اما مثل شما و هم قطاران تان تعمير بلند ندارند، برويد محل دفن زنده ياد ببرک كارمل و شهيد داكتر نجيب الله را بنگريد و آن ارامگاه ها را با مقبره های برادران هم رزم تان مقايسه كنيد،لطف كرده نشان دهيد كه كدام پرچمی واقعی در كجای دنيا حد اقل ثرمايه ی به اندازه شما مجاهدين راه خدا و اسلام را دارند.دهه ها رهبر آن حزب امروز در فقر اقتصادی زنده گی دارند اما با معنویت بلند. بايد به ياد داشته باشيد كه هيچ فرزند صادق آن حزب ارزش های خویش را در قدم های شما قرار نمیدهد. بايد بدانيد كه مقايسه فرزندان ديموكراتيک خلق با احزاب بنياد گرا و اخوانی دور از وجدان بيدار يک شهروند ما است، اين درست است كه دگر حاكميت آن حزب ديموكراتيک وجود ندارد اما راه آنها كه بيانگر عدالت،عدالت اجتماعی،قانونيت،ترقی،آزادی و انسانيت بود زنده است و نسل تازه نفس با حفظ جهات مثبت،آن آرمانها را در شرايط امروز ديده و ميخواهند در امروز و با امروز سياست كنند. اينرا بايد پذيرفت كه پرچمی ها و در كل حزب ديموكراتيک خلق اشتباهات و كمبود های داشتند اما وطنپرستانه تر نسبت به هر حركت و جنبش مربوط به تاريخ افغانستان بودند و این یک واقعیت تاریخی است. بايد چشمها را شست و حقيقت ها را آنچنان كه است ديد،راه و روش ترقيخواهان و عدالت خواهان را بايد ادامه داد و با آنانيكه در فكر ثروت،قدرت اند و زير پرده دين،مذهب و قوم معامله،تجارت و خيانت ميكنند نه گفت و افغانستان را با همه و برای همه ساخت. بياييد خود را زیر شعار های بنام افغانیت و اسلامیت پنهان نکرده بلکه شعار انسانیت را بلند کنید تا زمینه شود برای سعادت و خوشبختی انسان درد دیده و زخمی دیار نازنین ما. سياست را بايد آموخت و نبايد افزار دست سياست بازان بی هويت و بی ريشه شد. فرزندان راستين وطن! صف تانرا واحد و راه تانرا روشن سازيد تا وسيله تبليغ و قدرت نمایی هر كس ونا كس نگرديد. صمد كارمند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر